مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

سموئیل «در خدمت خداوند رشد می‌کرد»‏

سموئیل «در خدمت خداوند رشد می‌کرد»‏

از ایمانشان سرمشق بگیریم

سموئیل «در خدمت خداوند رشد می‌کرد»‏

فصل بهار به پایان خود نزدیک می‌شد و موسم گرما آغاز شده بود.‏ خوشه‌های رسیدهٔ گندم زیر نور طلایی خورشید موج می‌زد.‏ مردم به دعوت سموئیل،‏ این پیامبر باایمان و داور پرتجربه،‏ به جِلْجال آمده بودند.‏ سموئیل در برابر آنان ایستاده و به چهره‌هایشان خیره شده بود.‏ همهمهٔ جمعیت ساکت شد.‏ آیا سموئیل قادر بود دل این مردم را به دست آورد؟‏

دلیل این فراخوانی آن بود که مردم اصرار داشتند پادشاهی بشری بر آن‌ها حکومت کند.‏ آنان از درک این موضوع عاجز بودند که با پافشاری خود،‏ چه بی‌احترامی بزرگ و آشکاری به یهوه خدایشان و پیامبر او کرده‌اند.‏ آن‌ها در واقع دیگر یَهُوَه را به عنوان پادشاه خود قبول نداشتند!‏ در چنین شرایطی سموئیل چگونه می‌توانست آنان را به توبه و بازگشت ترغیب کند؟‏

سموئیل به قوم چنین گفت:‏ «من پیر شده و موهایم سفید گشته است» و «از دوران جوانی شما را خدمت کرده‌ام.‏» (‏۱سموئیل ۱۱:‏۱۴،‏ ۱۵؛‏ ۱۲:‏۲‏،‏ مژده برای عصر جدید‏)‏ موی سفید او به سخنانش عزّت و اعتبار می‌بخشید.‏ هنوز خاطرات روزگار جوانی در ذهن این پیامبر پیر و سالخورده،‏ زنده بود.‏ ایمان و اعتقاد راسخ وی به یَهُوَه،‏ نتیجهٔ تصمیمات عاقلانهٔ دوران جوانی او بود.‏

سموئیل در میان مردمی بی‌ایمان و ناسپاس زندگی می‌کرد و بارها ناچار شده بود برای حفظ و تقویت ایمان خویش به سختی تلاش کند.‏ پرورش و حفظ ایمان در دنیای بی‌ایمان و فاسد امروز نیز سخت و دشوار است.‏ حال ببینیم که از تجربیات سموئیل چه می‌آموزیم.‏ در ابتدا دوران کودکی او را بررسی خواهیم کرد.‏

آغاز خدمت به یَهُوَه در کودکی

دوران کودکی سموئیل،‏ به شکلی غیرعادی سپری شد.‏ پدر او القانه و مادرش حَنّا پسر خود را به عنوان یک نذیرهٔ مادام‌العمر،‏ که نوع خاصّی از خدمت به یَهُوَه بود،‏ وقف کردند.‏ * آن‌ها مدت کوتاهی پس از اینکه سموئیل از شیر مادر گرفته شد،‏ احتمالاً در سن چهار سالگی،‏ او را برای زندگی و خدمت به خیمهٔ مقدّس یَهُوَه فرستادند.‏ این خیمه در شیلوه واقع بود که نزدیک به ۳۰ کیلومتر از رامه یعنی محل زندگی آن‌ها فاصله داشت.‏ آیا این کار والدین سموئیل به این معنی بود که او را از خانه رانده بودند و دوستش نداشتند؟‏

به هیچ وجه!‏ آن‌ها می‌دانستند که از پسرشان در شیلوه مراقبت خواهد شد.‏ سموئیل زیر نظر کاهن اعظم که عیلی نام داشت،‏ خدمت می‌کرد و بدون شک عیلی اجازه نمی‌داد که صدمه‌ای به او وارد شود.‏ همچنین زنانی که در خیمه به شکلی سازمان‌یافته خدمت می‌کردند نیز به احتمال زیاد مراقب او بودند.‏ —‏ خروج ۳۸:‏۸‏.‏

گذشته از این آیا ممکن بود حَنّا و القانه اوّلین فرزند خویش را که در جواب التماس و دعاهای فراوان به دنیا آمده بود،‏ فراموش کنند؟‏ حَنّا از خدا پسری خواسته و قول داده بود که او را برای تمام عمر به خدمت مقدّس خدا وقف کند.‏ او هر سال به ملاقات سموئیل می‌رفت و جلیقه‌ای را که برای خدمت در خیمه برایش می‌دوخت،‏ به او می‌داد.‏ شکی نیست که سموئیل با شور و شوق فراوان منتظر این دیدارها بود زیرا تشویق‌ها و راهنمایی‌های پدر و مادرش او را دلگرم می‌ساخت.‏ آن‌ها همیشه به او یادآور می‌شدند که خدمت در خیمهٔ یَهُوَه موهبت و افتخار بزرگی است.‏

امروزه والدین می‌توانند از حَنّا و القانه درس‌های فراوانی بیاموزند.‏ در جوامع امروز معمولاً پدر و مادرها فقط تلاش می‌کنند نیازهای مادی فرزندانشان را برآورده سازند و از نیازهای روحانی آنان غافلند.‏ اما والدین سموئیل به امور روحانی اولویت می‌دادند و این عمل آنان تأثیر فوق العاده‌ای روی رشد و تحوّل شخصیت وی داشت.‏ —‏ امثال ۲۲:‏۶‏.‏

سموئیل خردسال از بالای تپه‌ها،‏ به شهر شیلوه و مناطق اطراف آن که تا دوردست‌ها گسترده بود،‏ می‌نگریست و با دیدن خیمهٔ یَهُوَه در دل احساس شادی و غرور می‌کرد.‏ آری،‏ آن خیمه مکانی بسیار مقدّس بود.‏ * چرا که حدود ۴۰۰ سال پیش از آن،‏ زیر نظر مستقیم موسی برپا شده و تنها مرکز پرستش پاک یَهُوَه در سرتاسر جهان بود.‏

سموئیل از اوان کودکی به خیمهٔ یَهُوَه عشق می‌ورزید.‏ او بعدها از زبان خود چنین نوشت:‏ «سموئیل به حضور خداوند خدمت می‌کرد،‏ و او پسر کوچک بود و بر کمرش ایفود کتان بسته بود.‏» (‏۱سموئیل ۲:‏۱۸‏)‏ پوشیدن این لباس ساده و بدون آستین،‏ نشانهٔ آن بود که سموئیل دستیار کاهنان در خیمه می‌باشد.‏ با آن که سموئیل کاهن نبود،‏ اما وظایفی از قبیل باز کردن دروازه‌های حیاط خیمه به هنگام صبح و انجام دستورات عیلی سالخورده را به عهده داشت.‏ او از انجام این وظایف لذّت می‌برد،‏ اما با گذشت زمان به علّت کارهای ناشایستی که در خانهٔ یَهُوَه صورت می‌گرفت،‏ قلب پاک او دردمند شده بود.‏

حفظ پاکی در مقابل فساد

سموئیل از کودکی شاهد شرارت و فساد ریشه‌دار پسران عیلی،‏ به نام‌های حُفْنی و فینَحاس بود.‏ او در بارهٔ آنان می‌نویسد:‏ «پسران عیلی اشخاص پست و فاسدی بودند.‏ آن‌ها به خداوند احترام نمی‌گذاشتند.‏» (‏۱سموئیل ۲:‏۱۲‏،‏ مژده برای عصر جدید‏)‏ اساساً فساد نتیجهٔ مستقیم بی‌احترامی به یَهُوَه است.‏ دلیل پستی و فساد این دو نفر هم آن بود که برای یَهُوَه احترام قائل نبودند.‏ آن‌ها معیارها و قوانین یَهُوَه را به هیچ می‌گرفتند و همهٔ گناهان دیگرشان ریشه در این رفتار گناه‌آلود داشت.‏

در قانون خدا شرایط خاصّی در مورد وظایف کاهنان و روش تقدیم قربانی‌ها در خیمهٔ مقدّس تعیین شده بود.‏ این امر بی‌دلیل نبود،‏ زیرا این قربانی‌ها مظهر تدبیرهای یَهُوَه برای بخشش گناه بشر بود،‏ تا انسان بتواند در چشم خدا پاک و شایستهٔ موهبت و هدایت شود.‏ بی‌احترامی حُفْنی و فینَحاس باعث شده بود که کاهنان دیگر نیز قربانی‌ها را حقیر شمارند.‏ *

سموئیل نوجوان را تصوّر کنید که با حیرت شاهد بود که آنان بی‌آنکه مجازات شوند به کارهای بی‌شرمانهٔ خود ادامه می‌دهند.‏ بارها مردم فقیر،‏ مسکین و دردمند را دیده بود که به امید یافتن آرامش و تسلّی روحی به خیمهٔ مقدّس خدا روی می‌آوردند،‏ ولی با سرخوردگی و خفّت و خواری آنجا را ترک می‌کردند.‏ علاوه بر این،‏ وقتی فهمید که حُفْنی و فینَحاس قوانین یَهُوَه را در مورد امور اخلاقی زیر پا نهاده و با برخی از زنان خادم در خیمه رابطه دارند،‏ چه احساسی داشت؟‏ (‏۱سموئیل ۲:‏۲۲‏)‏ شاید توقع داشت که عیلی به این وضعیت خاتمه دهد.‏

عیلی بود که می‌توانست جلوی این وضعیت مصیبت‌بار را بگیرد.‏ او به عنوان کاهن اعظم مسئول امور خیمه بود و به عنوان پدر وظیفهٔ تنبیه پسرانش را به عهده داشت.‏ آن‌ها در حقیقت نه تنها به خودشان بلکه به تعداد بی‌شماری از مردم آن سرزمین نیز آسیب می‌رساندند.‏ اما متأسفانه عیلی به هیچ یک از وظایف خود،‏ به عنوان پدر یا کاهن اعظم،‏ عمل نکرد.‏ او به جای تنبیه پسرانش فقط آن‌ها را با ملایمت سرزنش کرد.‏ (‏۱سموئیل ۲:‏۲۳-‏۲۵‏)‏ آن‌ها در واقع مستحق تنبیه بسیار شدیدتری بودند زیرا باید به خاطر گناهان‌شان به مجازات مرگ محکوم می‌شدند!‏

اوضاع آنقدر نابسامان و بد شد که یَهُوَه توسط پیامبری ناشناس اخطاری شدید برای عیلی فرستاد و به او گفت:‏ «تو به پسرانت بیشتر از من احترام می‌گذاری.‏» خدا پیشگویی کرد که پسران بدکار عیلی هر دو در یک روز کشته خواهند شد و خاندان عیلی صدمات فراوان خواهند دید،‏ حتی افتخار خدمت به عنوان کاهن را از دست خواهند داد.‏ اما شواهد کتاب مقدّس نشانگر آن است که این اخطار جدّی تأثیری بر دل آنان نداشت.‏ —‏ ۱سموئیل ۲:‏۲۷–‏۳:‏۱‏،‏ مژده برای عصر جدید.‏

تأثیر این محیط پر از فساد بر روی سموئیل نوجوان چه بود؟‏ در این روایت تأسف‌آور گاهی خبر رشد و پیشرفت سموئیل همچون نور امیدی می‌درخشد.‏ مثلاً در اوّل سموئیل ۲:‏۱۸ می‌خوانیم که در سنین کودکی وفادارانه «به حضور خداوند خدمت می‌کرد.‏» یعنی از همان اوان کودکی خدمت به یَهُوَه را محور اصلی زندگی خود قرار داده بود.‏ در آیهٔ ۲۱ همین باب نیز به نکته‌ای دلگرم‌کننده برمی‌خوریم که می‌گوید:‏ ‹سموئیل در خدمت خداوند رشد می‌کرد،‏› و هر چه بزرگ‌تر می‌شد به پدر آسمانی‌اش نزدیک‌تر می‌گشت.‏ به راستی که داشتن چنین رابطهٔ صمیمانه و نزدیکی با یَهُوَه،‏ مطمئن‌ترین سپر در مقابل هر گونه فساد و انحراف است.‏

سموئیل می‌توانست با خود استدلال کند که اگر کاهن اعظم و پسرانش مرتکب گناه می‌شوند،‏ پس چرا او باید پاک و بی‌گناه بماند.‏ فساد دیگران،‏ از جمله فساد کسانی که دارای مسئولیت می‌باشند،‏ هرگز بهانه‌ای برای انجام گناه نیست.‏ امروزه بسیاری از نوجوانان مسیحی با وجود رفتار ناشایست بعضی از اطرافیانشان،‏ با سرمشق گرفتن از سموئیل ‹در خدمت خداوند رشد می‌کنند.‏›‏

در پیش گرفتن چنین نگرشی چه نتیجه‌ای برای سموئیل به همراه آورد؟‏ در کتاب مقدّس آمده است:‏ «سموئیل کوچک رشد می‌کرد و خداوند و مردم او را دوست می‌داشتند.‏» (‏۱سموئیل ۲:‏۲۶‏،‏ ترجمهٔ تفسیری‏)‏ سموئیل،‏ حداقل در نظر کسانی که عقیدهٔ آنان اهمیت دارد،‏ نوجوانی دوست‌داشتنی بود زیرا خودِ یَهُوَه این پسر نوجوان را به دلیل رفتار صادقانه‌اش عزیز می‌داشت.‏ سموئیل به طور حتم می‌دانست که خدا روزی به اعمال زشتی که در شیلوه صورت می‌گیرد پایان خواهد داد،‏ اما شاید از خود می‌پرسید که چه وقت؟‏

‏«بفرما خداوندا،‏ بنده‌ات می‌شنود»‏

چندی بعد پاسخ این پرسش روشن‌تر گشت.‏ سحرگاه یک روز،‏ وقتی که چراغ عظیم خیمه هنوز نورافشانی می‌کرد و سکوت در همه جا حکمفرما بود،‏ ناگهان سموئیل صدایی شنید که او را می‌خواند.‏ در ابتدا گمان کرد که شاید عیلی که حال دیگر سالخورده و تقریباً نابینا شده بود،‏ او را صدا می‌زند.‏ پس از جا برخاست و پابرهنه به سوی پیرمرد ‹شتافت.‏› علاقه و احترامی که او برای عیلی قائل بود تحسین‌برانگیز است،‏ چرا که عیلی گناهان زیادی مرتکب شده بود اما سموئیل می‌دانست که وی هنوز کاهن اعظم یَهُوَه است پس همچنان با مهربانی و احترام به او خدمت می‌کرد.‏ —‏ ۱سموئیل ۳:‏۲-‏۵‏.‏

سموئیل عیلی را بیدار کرد و گفت:‏ «ای آقا،‏ تو صدایم کردی؟‏ چه می‌فرمایی؟‏» اما عیلی پاسخ داد:‏ «من تو را صدا نکردم.‏ برو بخواب.‏» این اتفاق،‏ دو دفعهٔ دیگر تکرار شد.‏ در آن زمان بندرت رؤیا یا پیامی از طرف یَهُوَه به قومش می‌رسید و دلیل آن نیز واضح است.‏ اما عیلی دریافته بود که یَهُوَه دوباره با قومش سخن می‌گوید و این مرتبه توسط یک پسر بچه!‏ پس به سموئیل یاد داد که چگونه به این آوا پاسخ گوید و او را به رختخوابش فرستاد.‏ سموئیل حرف او را اطاعت کرد.‏ چیزی نگذشت که دوباره صدا را شنید که می‌گوید:‏ «سموئیل،‏ سموئیل!‏» پسرک در جواب گفت:‏ «بفرما خداوندا،‏ بنده‌ات می‌شنود.‏» —‏ ۱سموئیل ۳:‏۱،‏ ۵-‏۱۰‏،‏ مژده برای عصر جدید.‏

این پاسخ سموئیل به معنی آن بود که سرانجام شخصی باایمان و مطیعِ یَهُوَه در شیلوه پیدا شده است.‏ زندگی سموئیل بر پایهٔ اطاعت از یَهُوَه استوار بود.‏ آیا زندگی ما نیز بر این پایه استوار است؟‏ امروزه با در دست داشتن کل کتاب مقدّس می‌توانیم صدای خداوند را از لابلای صفحات آن بشنویم و نیازی نیست که منتظر شنیدن آوایی از آسمان باشیم.‏ هر چه بیشتر به کلام خدا گوش داده و به آن عمل کنیم ایمان‌مان قوی‌تر می‌شود،‏ همان طور که ایمان سموئیل با اطاعت قوی‌تر شد.‏

اتفاق آن شب در شیلوه نقطهٔ عطفی در زندگی سموئیل بود،‏ چرا که از آن پس،‏ خدمت او در مقام پیامبر و سخنگوی یَهُوَه آغاز شد و رابطه‌ای خاص بین او و یَهُوَه برقرار گشت.‏ در ابتدا،‏ سموئیل از رساندن پیام یَهُوَه به عیلی هراس داشت زیرا این پیام برای آخرین بار به عیلی هشدار می‌داد که خاندانش مطابق پیشگویی به زودی مجازات خواهند شد.‏ اما سرانجام شجاعت به خرج داده و پیام را به عیلی اعلام کرد.‏ عیلی با فروتنی و تواضع تسلیم داوری الٰهی شد و اندکی بعد هر آنچه یَهُوَه فرموده بود به انجام رسید.‏ اسرائیلیان به جنگ با فلسطینیان برخاستند و حُفْنی و فینَحاس،‏ هر دو در یک روز کشته شدند.‏ عیلی نیز وقتی شنید صندوق عهد به دست دشمن افتاده است،‏ جان سپرد.‏ —‏ ۱سموئیل ۳:‏۱۰-‏۱۸؛‏ ۴:‏۱-‏۱۸‏.‏

برخلاف عیلی،‏ اعتبار سموئیل در مقام پیامبر باایمان خدا،‏ روزبه‌روز افزوده می‌شد.‏ در کتاب مقدّس آمده است که ‏«خداوند با وی می‌بود» و یَهُوَه همهٔ پیشگویی‌هایی را که توسط سموئیل اعلام کرده بود به تحقق رساند.‏ —‏ ۱سموئیل ۳:‏۱۹‏.‏

‏«سموئیل از خداوند استدعا نمود»‏

آیا اعتبار سموئیل سبب شد که اسرائیلیان او را به عنوان رهبر خویش بپذیرند و مردمانی خدادوست و باایمان شوند؟‏ خیر،‏ بلکه پس از چندی،‏ به تقلید از ملت‌های دیگر،‏ تصمیم گرفتند به جای سموئیل که به عنوان پیامبر و داور یَهُوَه بر آن‌ها رهبری می‌کرد،‏ پادشاهی بشری بر آنان حکومت کند.‏ سموئیل به فرمان یَهُوَه،‏ به این خواستهٔ قوم  تن در داد اما در عین حال،‏ مجبور بود جدّیت گناه ایشان را نیز به آنان گوشزد نماید!‏ به این منظور،‏ قوم را به جِلْجال فرا خواند.‏

سموئیلِ پیر و سالخورده را تصوّر کنید که در آن موقعیت حساس،‏ در مقابل آنان ایستاده و پس از تأکید بر ایمان و وفاداری خویش به یَهُوَه،‏ «از خداوند استدعا نمود» که رعد و برق و باران از آسمان نازل کند.‏ —‏ ۱سموئیل ۱۲:‏۱۷،‏ ۱۸‏.‏

رعد و برق و باران،‏ آن هم در فصل بی‌باران؟‏ مگر چنین چیزی ممکن بود؟‏ ناگهان ابرهای تیره آسمان را پوشانید.‏ بادی سخت مزرعه‌های گندم را به جنبش درآورد.‏ صدای گوشخراش رعد در فضا پیچید و باران شروع به باریدن کرد.‏ با دیدن این صحنه شک و تردید مردم جای خود را به ترسی عمیق از یَهُوَه و سموئیل داد.‏ سرانجام این قوم دریافتند که چه گناه بزرگی مرتکب شده‌اند.‏ —‏ ۱سموئیل ۱۲:‏۱۸،‏ ۱۹‏.‏

آری،‏ یَهُوَه،‏ خدای سموئیل،‏ دل این قوم سرکش را بیدار ساخت.‏ سموئیل در تمام سال‌های عمر،‏ ایمان خویش را به یَهُوَه حفظ کرد و از او پاداش یافت.‏ در روزگار ما نیز یَهُوَه کسانی را که ایمانی همچون ایمان سموئیل دارند،‏ پاداش می‌دهد.‏

‏[پاورقی‌ها]‏

^ بند 8 نذر نذیره‌ها شرایط خاصّی داشت،‏ برای مثال نباید مشروبات الکلی مصرف نموده و موی سر یا صورت خویش را کوتاه می‌کردند.‏ مدت این نذر برای اغلب این افراد معین و موقتی بود،‏ اما تعداد اندکی مثل شمشون،‏ سموئیل،‏ و یحیای تعمید دهنده به طور مادام‌العمر متعهد به اجرای این نذر بودند.‏

^ بند 12 مَقْدَس (‏یا مکان مقدّس)‏ ساختاری مستطیل‌شکل داشت و در واقع چادری عظیم با اسکلتی از جنس چوب بود و از مرغوب‌ترین و پرارزش‌ترین مواد،‏ همچون پوست خز،‏ پارچه‌های گلدوزی‌شدهٔ زیبا و چوب‌های نفیس پوشیده از طلا و نقره،‏ ساخته شده بود.‏ این چادر عظیم در میان حیاط مستطیل‌شکلی که قربانگاهی پرابهت را در خود جا می‌داد،‏ واقع بود.‏ احتمالاً سموئیل در یکی از حجره‌هایی که به مرور زمان برای کاهنان در اطراف خیمه برپا شده بود،‏ زندگی می‌کرد.‏

^ بند 16 در اینجا به دو نمونه از بی‌احترامی‌های آنان اشاره می‌شود.‏ اوّل آن که در قانون خدا دقیقاً مشخص شده بود که چه قسمت‌هایی از گوشت قربانی به خوراک کاهنان اختصاص دارد.‏ (‏تثنیه ۱۸:‏۳‏)‏ اما کاهنان شریر در خیمهٔ یَهُوَه روش خود را پیش گرفته بودند.‏ آن‌ها خادمان خود را می‌فرستادند تا با فرو بردن چنگالی بزرگ به داخل دیگی که گوشت در آن می‌پخت،‏ بهترین قطعه‌های گوشت را انتخاب کنند!‏ نمونهٔ دوّم آن بود که کاهنان شریر هنگامی که مردم هدایای خود را برای سوزاندن به قربانگاه می‌آوردند،‏ به زور از آن‌ها گوشت خام مطالبه می‌کردند و این در حالی بود که هنوز چربی آن به یَهُوَه تقدیم نشده بود.‏ —‏ لاویان ۳:‏۳-‏۵؛‏ ۱سموئیل ۲:‏۱۳-‏۱۷‏.‏

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۷]‏

سموئیل با وجود ترسی که در دل داشت،‏ با ایمان و وفاداری پیام داوری یَهُوَه را برای عیلی بازگو ساخت

‏[تصویر در صفحهٔ ۱۸]‏

سموئیل با ایمانی راسخ،‏ برای رعد و برق و باران دعا کرد و یَهُوَه دعای او را مستجاب ساخت